مدح و شهادت مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت انـبـوه دردهـای تو را آسـمـان نـداشت افـسوس... با تـمـام بـزرگی، زمین ما جایی برای مانـدن تو در مـیان نداشت پیش از تو روزگار، کـریمی ندیده بود بعد از تو سفرۀ فقـرا آب و نان نداشت محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت دسـتان مـهـربان تو را آسـمان نـداشت پیـش از تو ای بـهـانـۀ هر آفـریـنـشی! هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت آری عـدالـتی که بـنا ریخت در جهـان جز کینه از برای علی ارمغان نداشت گـاهی کـنـار نخـل و زمانی کـنار چاه شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد زیرا بـدون تو پـدری مهـربـان نداشت من خـاک را قـدم زدم و هیـچ جـا دلـم جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت یا مـرتضی! ببخـش اگـر در رثـای تو شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت |